Common reaction - فارسی
Common reaction - فارسی
ھیچ واکنشی غلط نیست
ما ھمگی متفاوت ھستیم و ممکن است نسبت بھ خشونت و تھدید بھ شیوه ھای مختلفی واکنش نشان دھیم. برخی بلافاصلھ واکنش نشان می دھند، برخی دیگر ممکن است دیرتر واکنش نشان دھند.
در روزھای اول ممکن است ممکن است خود را محبوس احساس کنید، ممکن است واقعھ بنظرتان غیر واقعی باشد، انگار کھ در یک فیلم بوده اید. یک لحظھ ممکن است ھیچ احساسی نداشتھ باشید، لحظھ ای دیگر دچار تلفیقی از احساسات مختلف مانند غم، خشم، ترس و استیصال شوید. شاید بھ واکنش ھای خود فکر می کنید و خودتان را کاملاً بھ جا نمی آورید.
جسم شما ممکن است با سردرد واکنش نشان دھد، سردتان شود، حالت تھوع، تپش قلب داشتھ و ماھیچھ ھایتان منقبض شوند. خواب تان تغییر می کند و کابوس می بینید. مھم است کھ غذا بخورید ولی ممکن است شما میل بھ غذا را از دست داده باشید.
شما می خواھید بفھمید کھ چرا آن اتفاق افتاده و آنموقع احتمال دارد بجای کسی کھ شما را در معرض تھدید و خشونت قرار داده تقصیر را بھ گردن خودتان بیندازید.
پس از گذشت مدتی
ممکن است غمگین، نگران، فراموشکار بوده و بخصوص در بیرون از خانھ حواستان بھ اطراف باشد و از ھر چیزی بترسید.
دشواری تمرکز حواس امری عادی است و از اینرو بایستی در کارھائی کھ می توانید و نمی توانید انجام دھید تعادلی ایجاد کنید. چند روزی ممکن است حال تان خیلی خوب باشد و چند روز دیگر بھ ھمان حالی کھ بلافاصلھ پس از واقعھ داشتید بازگردید. سعی کنید برای اطرافیان بگویید کھ بھ چھ نوع حمایتی نیاز دارید. اگر حوصلھ ندارید اتفاق را برای ھمھ تعریف کنید این را بگویید و از آنھا بخواھید بھ حدومرزھای شما احترام بگذارند.
صرفنظر از اینکھ برای نزدیکان خود تعریف کرده باشید یا نھ، ممکن است خوب و مھم باشد کھ بھ تجزیھ و تحلیل احساسات خود با یک فرد متخصص ادامھ دھید. اینکار را می توانید پیش ما انجام دھید یا درمانگر دیگری کھ بھ او اعتماد دارید.
حرف ھای افرادی کھ ما آنھا را ملاقات کرده ایم
»من احساس می کنم کثیف و نکبتی ھستم. بھ زحمت می توانم کمی غذا بخورم. خواب ندارم، افکارم مثل خوره مغزم را می جوند و کابوس می بینم.«
»احساس می کنم روی پیشانی ام نوشتھ شده، انگار ھمھ از قیافھ ام می فھمند کھ چھ بلائی سر من آمده.«
»ھمھ جا احساس خطر می کنم، بھ زحمت جرئت می کنم بیرون بروم، اگر در مترو کسی نزدیک من باشد یکھ می خورم.«
»چرا این اتفاق افتاد؟ چرا برای من؟ بخاطر حرفی کھ زدم یا کاری کردم این اتفاق افتاد؟«
»اغلب اطرافیان من بطور وحشتناکی عصبانی ھستند. چرا من عصبانی نیستم؟ دائم احساس می کنم ھمھ چیز تقصیر منھ، من حتماً آدم عجیب و غریبی ھستم.«
»اصلاً نمی خواھم بھش فکر کنم ولی یک لحظھ آن تصاویر در ذھنم زنده می شوند.«
»من قصد داشتم بیشتر مقاومت کنم-فکر نمیکردم آنقدر بترسم کھ خُشکم بزند و نتوانم کاری بکنم .و ھم بترسم کھ او ممکن کار بدتری بکند.«
»متنفرم وقتی کسی سرشو کج میکنھ و برای من دلسوزی نشون میده. اصلاً دوست ندارم کسی از این باخبر بشھ ،نمی خوام دوستام و خانوده ام نظرشون نسبت بھ من عوض بشھ.« »گاھی فقط گریھ میکنم، گاھی از ھمھ و ھمھ چیز دلخورم.«
»من اون آدم ھمیشگی نیستم، تمرکز حواس ندارم و نمیتونم درست فکر کنم.«
»احساس میکنم او را آن بیرون ھمھ جا می بینم.«
»چطور میتونم دو مرتبھ بھ کسی اعتماد کنم؟ و آیا ممکنھ ھیچوقت بتونم دوباره اعتماد کنم؟«
»من از ھر چیزی کھ منو بھ یا اون اتفاق بندازه دوری میکنم، ولی تازگی ھا احساس میکنم این نبایستی زندگی منو محدود کنھ!«
- Senast granskad: 8 may 2025